یا تو نیز دردسری چند می خری؟
یعنی دلی ز دست هنرمند می خری؟
قلبی پر از غرور ز مردی بهانه‏گیر
او را که بی‏بهانه شکستند می خری؟
بنشین و عاقلانه بیندیش خوب من
دیوانه‏ای رها شده از بند می خری؟
یک لحظه آفتابی و یک لحظه ابر محض
آمیزه‏ای ز اخم و شکرخند می خری؟
باری به حجم عاطفه بر دوش می‏کشی؟
دردی به وزن کوه دماوند می خری؟
بگذار شاعرانه بکوشم به وصف خویش
ابلیس در لباس خداوند می خری؟
وقتی که لحظه‏های من آبستن غم‏اند
اخم مرا به قیمت لبخند می خری؟

محمد سلمان




تاریخ : چهارشنبه 93/2/24 | 3:17 عصر | نویسنده : احمداستیلایی | نظر


  • paper | خرید رپرتاژ اگهی | یه سایت خترین
  • sales backlinks | buy backlink