صنما بیا صنما بیا که به عهد بسته وفا کنم

سر و جان و تن، دل و عقل و دین همه در ره تو فدا کنم

به تو هر گزند و بلا رسد، غمی ار نکرده خدا رسد

دل و جان و دیده به نزد تو، سپر گزند و بلا کنم

صنما به من نگهی بکن، نگهی به خاک رهی بکن

نکنی همیشه گهی بکن، که تو را همیشه دعا کنم

به جمال تو به کمال تو، به سیاهدانه ی خال تو

که ز لوح سینه خیال تو، نشود دمی که جدا کنم

گل من مرو ز مقابلم، که به روی ماه تو مایلم

چه کنم اسیر غم دلم، نتوانمت که رها کنم

تو به بوی یاس و سپرغمی، به سپیدی گل مریمی

به صفای اشکی و شبنمی، بنمای رخ که صفا کنم.

مظاهر مصفا




تاریخ : چهارشنبه 93/2/24 | 3:11 عصر | نویسنده : احمداستیلایی | نظر


  • paper | خرید رپرتاژ اگهی | یه سایت خترین
  • sales backlinks | buy backlink